نامه ی من دیر شد
نوشته شده توسط : بنیامین

نامه رسان نامۀ من دیر شد

کودک ولگرد فلک پیر شد

خون به رگ زال زمان شیر شد

بردۀ بیچاره ز جان سیر شد

نامۀ ما را نکند باد برد

یا که فرستنده اش از یاد برد

یا دگری بر دگری داد برد

صید شد اندر ره و صیاد برد

نامه رسان نامۀ من دیر شد

کودک ولگرد فلک پیر شد

دیده به در دوخته ام قرنها

ز آتش غم سوخته ام قرنها

چهره برافروخته ام قرنها

سوخته ام سوخته ام قرنها

نامه رسان نامۀ من دیر شد

کودک ولگرد فلک پیر شد

نامۀ یوسف به زلیخا رسید

دستخط قیص به لیلا رسید

قاصد وامق بر عذرا رسید

نامه رسان جان به لب ما رسید

نامه رسان نامۀ من دیر شد

کودک ولگرد فلک پیر شد

لک لک آوارۀ بی خانمان

روی چنار آمد و زد آشیان

جوجه بر آورد زمان در زمان

هر نوه اش شد سر یک دودمان

نامه رسان نامۀ من دیر شد

کودک ولگرد فلک پیر شد





:: بازدید از این مطلب : 902
|
امتیاز مطلب : 120
|
تعداد امتیازدهندگان : 41
|
مجموع امتیاز : 41
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 دی 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

<-CommentGAvator->
somayeh در تاریخ : 1389/10/24/5 - - گفته است :
شعر فوق العاده اي بود

<-CommentGAvator->
مجید در تاریخ : 1389/10/24/5 - - گفته است :
صفا دارییییییییییییی


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: