در اين شماره در مورد سه مبحث برايتان مينويسم؛ اول در رابطه با روز قيامت يك روايت بسيار تكاندهنده برايتان شرح ميدهم و بعد در مورد آزمايش انسانها كه هركس به اندازه وسعش آزمايش خواهد شد، سپس در مورد سخاوت براي شما ميگويم و به روايتي از حضرت زينب (س) اشاره ميكنم...
يك روايت بسيار تكاندهنده
وقتي روز قيامت برپا ميشود، به آنان كه در راه خدا به شهادت رسيدهاند، خطاب ميرسد كه وارد بهشت شويد، وقتي از در بهشت وارد ميشوند، ميبينند كه جمعي جلوتر از آنها وارد بهشت شدهاند و بر صدر مجلس بهشت نشستهاند. شهيدان به درگاه خدا عرض ميكنند: پروردگارا! ما جان را نثار پيشگاه تو كرديم و بر اثر اين كار فرزندانمان يتيم و همسرانمان بيوه شدهاند و از درگاهت سوال داريم،علت چيست كه اين عده قبل از ما وارد بهشت شدهاند و بر جايگاه بالا و صدر بهشت مسكن گزيدهاند؟ از طرف خداوند مهربان و كريم به آنان خطاب ميشود كه اينها مستمندان و گرفتاران امت محمد (ص) هستند.
شما در همه عمر يك بار به تيغ جفاي كفار گرفتار شدهايد و به شهادت نائل شديد ولي اينها روزي صد بار با تيغ بلا و تير امتحان بلا شربت شهادت را مينوشيدند و در عين حال صبر را پيشه ميكردند و ميگفتند: «و اصبر علي ما اصابك» و آيات صبر را زمزمه ميكردند و دائما ميگفتند:« بسما... الرحمن الرحيم والعصر ان الانسان لفي خسر...» در نتيجه درجه شهادت شما به درجه صبر آنها نميرسد.
(سفينة البحار – ج 2)
امام صادق (ع) ميفرمايند: از صفات پيامبران
1- داشتن صبر 2- نيكوكاري 3- تواضع و 4- خوشاخلاقي است.
هركس به اندازه وسعش آزمايش ميشود
اي داود تو پيامبر خوبي هستي اما اگر مستمندان و دردمندان و ايتام را فراموش كني، لذت خدا خدا گفتن در دل شب را از تو ميگيرم.
آن بزرگوار، هاي هاي بگريست و پولهاي زحمت كشيده قضاوت و زمامداري خويش را ايثار كرد. خداوند كريم به او قدرتي داد كه آهن را در دست خويش نرم ميكرد و از آن زره ميساخت و ميفروخت. هر سه روز يك زره و 114 زره درست كرد تا از دار دنيا رفت و به ملكوت اعلي پيوست و خلافت به حضرت سليمان رسيد.
آيا ميدانيد كه قرآن كريم داراي 114 سوره است يعني 114 زره براي خود و جامعه درست كن، مثلا يكي از زرهها جمله زير است: هركس سوره مباركه نور را مرتب بخواند، هيچكس از اعضاي خانوادهاش دچار انحرافات اخلاقي نخواهد شد.
(تفسير نمونه)
داستان سخاوت
حضرت زينب (س) شوهر بسيار مهرباني داشتند كه خوشاخلاق بود و برخوردش هميشه با مهرباني و لبخندي ملايم بود و اين همه حسن خلق و نيكي را از پدر بزرگوارش به نام جعفر طيار به ارث برده بود.
اين مرد خدا عبدا... نام داشت و برادرزاده حضرت علي (ع) بود. عبدا... نخلستاني داشت كه آن را بسيار دوست ميداشت. يك روز بر اثر كار، بسيار گرسنه شده بود و تصميم گرفت به خانه برود كه متوجه شد موقع اذان است. صداي ا...اكبر طنينانداز شد. سخن گهربار رسول خدا (ص) را به ياد آورد كه براي اذانگو چه اجر و پاداشي مقرر شده است.
عبدا... غلام سياهي داشت كه به دليل داشتن يك صفت نيك به عاليترين درجات رسيد. اين غلام سياه مشاهده كرد كه عبدا... اذان ميگويد در حالي كه در نخلستان است، آن هم دور از شهر كه در آنجا كسي وجود ندارد. با تعجب پرسيد: چرا اذان را بلند گفتي؟
با محبت اينگونه پاسخ داد: روز قيامت تمام اين نخلها و ريگهاي بيابان شهادت ميدهند و سخن خواهند گفت.
اين غلام سيهچهره، فهميده و باايمان كه روحي به زلالي اشك و لطافت شبنم داشت، شروع كرد به اذان گفتن با صداي بلند و آنگاه به نماز ايستاد.
عبدا... خيلي شاد و خرسند شد و مقداري نان داشت كه به او هديه كرد. سپس مشاهده كرد سگي به طرف اين غلام آمد، مقداري از آن نان را به سگ داد، سپس مقداري ديگر را نيز نزد سگ گذاشت. به اين ترتيب تمام غذايش را جلوي سگ نهاد.
عبدا... به غلام گفت: غذاي تو همين بود؟ او گفت: آري. عبدا... گفت: براي خود چيزي نگذاشتي و همه را به سگ دادي. پس چگونه گرسنگي خود را رفع ميكني؟ غلام گفت: روزه ميگيرم. عبدا... گفت: اين غلام از من سخاوتمندتر است و آن نخلستان را با تمام وسايل و لوازمش به او بخشيد و او را آزاد كرد.
غلام گفت: من آزاد شده اين آيه مباركه هستم: «لن تنالوا البر حتي تنفقوا مما تحبون.» هرگز به نيكوكاري نميرسيد مگر آنكه آن چيزي را كه بيشتر دوست داريد، در راه خدا انفاق كنيد.
(سوره آلعمران، آيه 92)
استاد عبدالكريم شمشيري
:: موضوعات مرتبط:
عاشقانه ها ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1082
|
امتیاز مطلب : 168
|
تعداد امتیازدهندگان : 44
|
مجموع امتیاز : 44