نوشته شده توسط : بنیامین

٫ حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند :

هر مردی زحمت بکشد و بر عیالش انفاق کند خداوند متعال به عوض هر درهم ، هفتصد برابر به او مرحمت فرماید.

مکارم اخلاق طبرسی به نقل از رساله امام سجاد علیه السلام ، شرح نراقی

۲٫ امام سجاد علیه السلام فرموده اند :

دوست دارم پولی داشته ، وارد بازار شوم و از قصابی گوشتی بخرم و برای همسر و عائله ام ببرم. من این کار را از آزاد کردن بنده در راه خداوند تبارک و تعالی بیشتر دوست دارم.

بحار ج ۴۶ ص ۶۶ به نقل از کافی ج ۲ ص ۱۲ به نقل از رساله امام سجاد علیه السلام ، شرح نراقی

۳٫ امام رضا علیه السلام فرموده اند :

بر شخص مالدار متمکن واجب است که بر عائه اش در مخارج وسعت بدهد. (تا آرزوی مرگش را ننمایند)

در حدیث دیگر وارد شده یکی از جاهایی که دعا مستجاب می شود ، آن جایی است که مرد وضع مالی خوبی داشته باشد ولی در مخارج اهل و عیال خود سخت گیری کند. در اینجا اگر اهل و عیال او دست به دعا بلند کنند و مرگ پدر یا همسر خود را از خدا بخواهند دعای آنها زود مستجاب می شود تا مال آنها به دست خود عیال و بچه ها آید و از آن استفاده کنند.

به نقل از رساله امام سجاد علیه السلام، شرح نراقی

۴٫ از امام باقر علیه السلام روایت شده ، زنی نزد رسول اکرم صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد :

ای رسول خدا! حق مرد بر زن چیست ؟

حضرت صلی الله علیه و آله فرمود : این که او را اطاعت کند و سرپیچی نکند و از خانه چیزی را بدون اجازه او تصدق ندهد و بی اجازه او روزه مستحبی نگیرد و از منزل خارج نشود مگر به اذن و اجازه او و اگر بدون اجازه او از خانه خارج شود ، ملائکه آسمان و زمین و فرشته های غضب و رحمت او را لعنت می کنند تا وقتی که به منزل برگردد.

مکارم اخلاق فی حق الزوج علی المراة (ط بیروت ص ۲۱۴) به نقل از رساله امام سجاد علیه السلام ، شرح نراقی

۵٫حضرت محمد صلی الله علیه و اله فرموده اند :

از ما نیست کسی که وسعت زندگی بر او داده شود و او بر خانواده اش سخت بگیرد.

مستدرک ج ۲ ص ۶۴۳ به نقل از رساله امام سجاد علیه السلام ، شرح نراقی

۶٫ حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم فرموده اند :

به پدرانتان نیکی کنید تا فرزندانتان بر شما نیکی کنند و از زنان مردم دیده بپوشانید تا زنانتان پاک دامن بمانند.

امالی صدوق ص ۳۶۴ به نقل از رساله امام سجاد علیه السلام ، شرح نراقی

۷٫ حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمودند :

هر زنی که شوهرش را با زبان اذیت کند از او هیچ توبه و فدیه و حسنه ای قبول نمی شود تا این که شوهر از حق او راضی شود ، اگرچه روزها روزه بدارد و شب ها را در عبادت باشد بنده ها آزاد کند و اسب های نیکو در راه خدا برای جهاد بدهد پس او اول کسی ست که وارد آتش می شود و همچنین است مردی که نسبت به زنش ظالم و ناسازگار باشد.

مکارم الاخلاق فی حق الزوج و المراة به نقل از رساله امام سجاد علیه السلام ، شرح نراقی

۸٫ حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند :

جبرئیل به قدری در مورد زنان به من سفارش کرد که گمان بردم که طلاق دادن آنان سزاوار نیست مگر این که عمل زشتی(خلاف عفت همسر داری) از ایشان آشکار گردد.

مکارم الاخلاق طبرسی به نقل از رساله امام سجاد علیه السلام ، شرح نراقی

۹٫ امام محمد باقر علیه السلام فرموده اند :

به راستی که خداوند عزوجل بر زنان و مردان جهاد را واجب کرده است اما جهاد مردان آن است که (برای حفظ دین و مملکت) مال و خون خود را بذل کنند تا در راه خدا کشته شوند و اما جهاد زن آن است که در مقابل دشواری های زندگی همسرش صبر کند.

مکارم الاخلاق فی حق الزوج علی المراة (ط بیروت ص ۲۱۵)

۱۰٫ و نیز فرمودند : جهاد زن مواظبت مراقبت و نگهداری شوهر است.

به نقل از رساله امام سجاد علیه السلام ، شرح نراقی

۱۱٫ امام صادق علیه السلام درمورد حقی که زن بر شوهرش دارد فرمود :

حق زن بر شوهر ، غذا دادن ، لباس پوشاندن ، با او خوشرفتاری کردن و رو ترش نکردن است اگر مردی چنین رفتاری نماید ، وظیفه شرعی خود را در ازای حقوق همسرش به انجام رسانیده است.

بحار ج ۱۰۴ ص ۱۵۱ به نقل از رساله امام سجاد علیه السلام ، شرح نراقی

۱۲٫ حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند :

بهترین شما کسی است که در برخورد با مردم نرم تر و مهربان تر باشد و ارزشمندترین مردم کسانی هستند که با همسرانشان مهربان و بخشنده اند. دلال الامامه و کنزالعمال ، ج ‌۷، ص ۲۲۵

۱۳٫ حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرموده اند :

هرکه آزار و اذیت زنان را تحمل کند و بردباری نماید اگرچه در برابر یک سخن ناروا باشد خداوند او را از آتش جهنم آزاد کند بهشت را بر او واجب گرداند در نامه عمل او دویست هزار نیکی بنویسد دویست هزار زشتی از آن محو کند مقام او را دویست هزار درجه بلند نماید و به شماره موهای بدنش عبادت یک سال برای او بنویسد.

مکارم اخلاق طبرسی به نقل از رساله امام سجاد علیه السلام، شرح نراقی

۱۴٫ پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمود :

هر زنی که در مقابل بد اخلاقى ‏هاى شوهرش ‏بردبارى کند خدا ثواب آسیه دختر«مزاحم‏»را به وى عطا خواهد کرد.

بحار ج ۱۰۳ ص ۲۴۷

۱۵٫ پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمود :

بعد از ایمان به خدا نعمتى بالاتر از همسرموافق و سازگار نیست.

مستدرک ج ۲ ص ۵۳۲

۱۶٫ رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود :

بهترین شما مردى است‏ که با همسرش به خوبى رفتار کند و من از همه شما نسبت ‏به همسرم‏ خوشرفتارتر هستم.

وسائل ج ۱۴ ص ۱۲۲

۱۷٫ شخصى خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله عرض کرد :

همسرى دارم که به هنگام ورود به خانه به استقبالم مى ‏آید و به هنگام خروج ‏بدرقه ‏ام می کند. هنگامى که مرا اندوهناک یافت در تسلیت من می گوید : اگردرباره رزق و روزى مى ‏اندیشى غصه نخور که خدا ضامن روزى است و اگر در امور آخرت مى ‏اندیشى خدا اندیشه و اهتمام ترا زیاده گرداند. پس ‏رسول خدا فرمود :

خداى را در این جهان عمال و کارگزارانى است و این ‏زن از عمال خدا می باشد ، چنین همسرى نصف اجر یک شهید را خواهدداشت.

وسائل الشیعة ج ۱۴ ص ۱۷

۱۹٫ امیر المؤمنین‏ علی علیه السلام فرمود :

آنها (زنان) نزد شما امانت هاى خدا هستند ، آزارشان نرسانید و بر آنها سخت نگیرید.

مستدرک جلد ۲ ص ۵۵۱

۲۰٫ پیامبر اسلام‏ صلی الله علیه و آله فرمود :

هر مردى که ‏به صورت همسرش سیلى بزند. خدا به فرشته مامور دوزخ (مالک) دستور می دهد که در دوزخ هفتاد سیلى بر صورتش بزند و هر مردى که دستش را بر موهاى زن مسلمانى بگذارد (براى اذیت موى سرش را بگیرد) در دوزخ‏ دستش با میخ هاى آتشین کوبیده می شود. مستدرک جلد ۲ ص ۵۵۰

۲۱٫ وقتى سعد بن معاذ که یکى از اصحاب بزرگ رسول خدا و مورد احترام آن جناب بود درگذشت ، رسول اکرم مانند صاحبان عزا با پاى برهنه ‏در تشییع جنازه ‏اش شرکت نمود. بدست مبارک خویش جنازه را در قبر نهاده روى آنرا پوشاند. در آن هنگام مادر سعد که آن همه احترام را از رسول ‏خدا مشاهده نمود فرزندش سعد را مخاطب قرار داده گفت : اى سعد بهشت گوارایت‏ باد.

پیغمبر اکرم فرمود : اى مادر سعد! این چنین مگو ، زیرا سعد را درقبر فشار سختى وارد شد.

بعدا علت فشار قبر سعد را از آن حضرت ‏پرسیدند.

فرمود : علتش آن بود که با خانواده ‏اش بد اخلاقى می کرد.

بحار ج ۷۳ ص ۲۹۸

۲۲٫ حضرت صادق علیه السلام از پدرش نقل کرده که فرمود :

هر کس زن‏ گرفت ، ‏باید او را گرامى و محترم بشمارد.

بحار جلد ۱۰۳ ص ۲۲۴

۲۳٫ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود :

این سخن مرد که به همسرش می گوید : واقعا ترا دوست دارم ، هرگز از قلبش خارج نخواهد شد.

شافى جلد ۲ ص ۱۳۸

۲۴٫ امام صادق علیه السلام فرمود :

یکى از اخلاق پیغمبران اینست که نسبت‏ به‏ همسرانشان محبت دارند.

بحار جلد ۱۰۳ ص ۲۳۶

۲۵٫ رسول خدا (ص) فرمود :

هر چه ایمان انسان کامل تر باشد به‏ همسرش بیشتر اظهار محبت می نماید.

بحار جلد ۱۰۳ ص ۲۲۸

۲۶٫ حضرت صادق علیه السلام فرمود :

هر کس از دوستان ما باشد به ‏همسرش بیشتر اظهار محبت می کند.

بحار جلد ۱۰۳ ص ۲۲۳

۲۷٫ رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود :

مرد سرپرست ‏خانواده ‏است و هر سرپرستى نسبت ‏به زیردستانش مسؤولیت دارد.

مستدرک جلد ۲ ص ۵۵۰

۲۸٫ امام صادق علیه السلام فرمود :

هر زنى که به شوهرش احترام کند و آزارش نرساند خوشبخت و سعادتمند خواهد بود.

بحار ج ۱۰۳ ص ۲۵۳

۲۹٫ پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود :

بهترین زنان شما ، زن هایى ‏هستند که داراى محبت ‏باشند.

بحار ج ۱۰۳ ص ۲۳۵

۳۰٫ حضرت رضا علیه السلام فرمود :

بعضی زن ها براى شوهرشان ‏بهترین غنیمت هستند ، زنانی که به شوهرشان اظهار محبت کنند.

مستدرک ج ۲ ص ۵۳۲

۳۱٫ حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود :

روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله بر ما در منزل وارد شد.

فاطمه علیها السلام نزدیک دیگ غذا نشسته بود و من هم برایش عدس تمیز می کردم. آن حضرت مرا با لقب ابالحسن می خواندند ، عرض کردم : بفرمایید. اظهار داشتند :

بشنو از من آنچه را که به دستور پروردگارم می گویم ! هیچ مردی نیست که در کارهای منزل به همسرش کمک کند ، مگر اینکه پاداش او به هر تار مویی که بر بدنش روییده باشد ، ثواب یک سال عبادتی است که تمام روزهایش را روزه گرفته و تمام شب هایش را به عبادت ایستاده ، شب زنده داری کرده باشد و خداوند به او ثوابی می بخشد که به انبیای صابر خود مثل حضرت داوود و یعقوب و عیسی علیهم السلام بخشیده باشد.

ای علی ! کسی که در کارهای خانه به همسر خود بدون سرکشی و دلتنگی و تکبر خدمت نماید ، پروردگار اسمش را در دفتر شهدا ثبت می کند و برایش به هر روز و شبی ثواب هزار شهید و به هر قدمی که بر می دارد به آن مرد ثواب حج و عمره می دهد و به هر قطره ای که از بدنش عرق بیاید یک خانه در بهشت برایش منظور می نماید.

ای علی ! یک ساعت خدمت کردن به همسر در کارهای خانه بهتر از عبادت هزار سال و هزار حج و هزار عمره و بهتر از آزادی هزار بنده در راه خدا و هزار جنگ در راه دین و عیادت از هزار مریض و هزار نماز جمعه و هزار تشییع جنازه و هزار گرسنه ای که برای رضای خداوند رحمان سیر گردد و هزار برهنه را پوشاند و هزار اسب در راه پروردگار دادن و برایش بهتر از هزار دینار به مستمندان صدقه دادن و بهتر از تلاوت تورات و انجیل و زبور و قرآن است و بهتر از آزاد کردن هزار اسیر و بخشیدن هزار شتر به فقراست و چنین مرد خدمتکار به همسر ، از دنیا بیرون نمی رود مگر این که جایگاه خوب خود را در بهشت ببیند.

ای علی! کسی که روگردانی و تکبر نکند در خدمت به همسرش بدون حساب وارد بهشت می شود.

ای علی ! خدمت به همسر کفاره (پاک کننده) گناهان کبیره است و خاموش کننده آتش خشم پروردگار جبار و صداق ازدواج با حورالعین و این خدمت موجب زیادی خوبی ها و علو مقام است.

ای علی! خدمتکار همسر نمی شود مگر شخص صدیق و درستکار و یا شهید و یا مردی که خداوند متعال خیر دنیا و آخرت را برایش خواسته باشد. بحار ج ۱۳ ص ۱۳۳ چاپ ایران و جامع الاخبار ص ۱۰۲

۳۲٫ پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله فرمود :

زن نگهبان و امانتدار اموال شوهرش می باشد و در این باره مسؤولیت دارد.

مستدرک ج ۲ ص ۵۵۰

۳۳٫ حضرت علی بن الحسین امام سجاد علیه السلام در مورد حقوق همسر فرموده اند :

و اما حق همسرت آن است که بدانی خداوند متعال با آفرینش او وسیله ارامش و رفاه و انس و نگهداری تو را فراهم نموده است.

هر کدام از شما زن و مرد بر نعمت وجود دیگری خدا را سپاس گوید و بداند که این نعمت الهی است.

بر او و بر تو واجب است که نعمت الهی را گرامی داشته و در معاشرت با او خوشرفتاری و رفق پیشه کنی اگرچه حق تو بر زن سخت تر و رعایت محبوب و مکروه تو (اگر زیاده خواهی نباشد) بر او لازم تر است ، ولی زن حق مهربانی و انس بر تو دارد و جایگاه آرامش و آسایش غریزه ای ست که گریزی از آن نیست و این حق بزرگی است.

رساله حقوق امام سجاد علیه السلام

۳۴٫ حضرت محمد (ص) :

هر که زنی گیرد و در خاطر داشته باشد که مهر او را نپردازد هنگام مرگ چون زتاکاران بمیرد …

نهج الفصاحه ، حدیث ۱۰۳۱

۳۵٫ حضرت محمد (ص) :

زن بگیرید و طلاق مدهید ، زیرا عرش از وقوع طلاق می لرزد.

نهج الفصاحه ، حدیث ۱۱۴۷

۳۶٫ حضرت محمد (ص) :

خداوند شما را درباره زنان به نیکی سفارش می کند ، زیرا زنها ، مادران ، دختران و خاله های شما هستند.

نهج الفصاحه ، حدیث ۷۷۹

۳۷٫ حضرت محمد (ص) :

بهترین زنان شما ، زن عفیف راغب است که در ناموس خود عفت و به شوهر خود رغبت داشته باشد.

نهج الفصاحه ، حدیث ۱۵۳۴

۳۸٫ حضرت محمد (ص) :

عفت ، زینت زنان است. نهج الفصاحه ، حدیث



:: بازدید از این مطلب : 739
|
امتیاز مطلب : 117
|
تعداد امتیازدهندگان : 35
|
مجموع امتیاز : 35
تاریخ انتشار : پنج شنبه 30 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بنیامین

اروپا در آستانه ي جنگ هاي صليبي و تحول قدرت سياسي_اقتصادي_اجتماعي 

 

اين پيكار است كه نامش زندگي است،آنچه لازم است توانايي است نه نيكي ،غرور است نه تواضع،تدبير است نه نوع دوستي ... آنچه اختلافات را فيصله مي دهد و سرنوشت را تعيين مي كند قدرت است نه عدالت "نيچه"

در ميان ملت ها نوع دوستي معني ندارد و مسائل جديد با رأي و خطابه حل نمي شود بلكه با خون و پولاد و توپ فيصله مي يابد "بيسمارك"

شهرتان را در كنار آتشفشان بنا كنيد،كشتي هايتان را به درياهاي دور دست بفرستيد،هميشه در حال جنگ باشيد،بخاطر داشته باشيد كه هميشه بي ايمان باشيد،تمام خدايان مرده اند و اكنون در انتظاريم كه مرد برتر بيايد. اگر شر،خير نبود تا بحال از بين رفته بود،بدون شرور جهنم بهشت كسل كننده خواهد بود. مرد بايد بهتر و شريرتر گردد،خوب چيست؟آنچه در مرد احساس و اراده ي قدرت و خود قدرت را افزايش دهد . بد چيست؟آنچه از ضعف برخيزد . شايد بهترين نشانه ي مرد برتر عشق به خطر و مبارزه باشد گروهي از درندگان مو بور،از نژاد فاتحان و مهتران،با تشكيلات جنگي و قدرت سازماندهي،پنجه ي بي رحمانه خود را بر قومي كه از حيث شمار بي شمارند)مسلمانان،ايرانيان( مي افكند "نيچه"( و اينچنين جنگ آغاز شد مسلمين در تمام جبهه ها عقب نشيني كردند،ايرانيان در اولين حمله ي "درندگان مو بور" به مساجد خزيدند و پناه گرفتند كه:)ربنا اطمس علي اموالهم و اشدد علي قلوبهم انزل عليهم بأسك و نقمتك،اللهم شتت شملهم و فرق جمعهم و...( و اين بود مبارزه ايرانيان با روس و انگليس كه در زمان قاجاريه و پس از شكست هاي متوالي از پس نماز ميگفتندكه:)خدايا تو اموال آنها را نابود كن و بر آنها سخت گير. خدايا تو به آنان ترس و عذابت را فرو ببار.ايشان را پراكنده كن و جمعيت شان را متفرق فرما...( و اينچنين شد كه ايرانيان در عرصه هاي اقتصادي_سياسي_اجتماعي_نظامي از ديگر كشورها عقب ماندند،عقل و علم و كار و خلاقيت كه در غرب به هم گره خورده بود،تحرك بسيار شگرفي به جامعه ي غربي داد،در حالي كه ايران به مرور به خواب عميق تري فرو مي رفت،رشوه خواري و خوش گذراني كه از اصول حاكمان ايران بود رو به افزايش ميرفت فساد و تباهي گذشته هاي با شكوه ايران را ناپديد ساخت.نخبه كشي بدترين زهر براي از پا در آوردن ايران بود و اين گونه شد كه سرزمين كهن آريايي و پارسي در گرداب فقر و بي عدالتي فرو رفت...

 

"بر گرفته از كتاب جامعه شناسي نخبه كشي با اندكي تلخيص و تصرف"



:: موضوعات مرتبط: , ,
:: بازدید از این مطلب : 707
|
امتیاز مطلب : 174
|
تعداد امتیازدهندگان : 53
|
مجموع امتیاز : 53
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بنیامین

سنت اودليا دختري بود از خانواده ي متومل آلماني كه در سال 660 متولد شد و تقريبا 60 سال نابينا بود ولي هنگاميكه در سال 719 غسل تعميد داده شد اعلام نمود بينايي خويش را بدست آورده او اعتقادي به پيشگويي نداشت اما خوابهاي وحشتناكي از جنگ و خونريزي مي ديد كه به وسيله نامه براي برادرش))پرنس فرانسونيا(( مي فرستاد كه اكنون بخشي از نامه هاي سنت اودليا را مي خوانيم...



:: موضوعات مرتبط: , ,
:: بازدید از این مطلب : 797
|
امتیاز مطلب : 144
|
تعداد امتیازدهندگان : 44
|
مجموع امتیاز : 44
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بنیامین

آثار منفی استرس احساس بی اعتمادی ، طرد ، خشم و افسردگی می‌آفریند که این احساسات به نوبه خود به مشکلاتی مانند سردرد ، ناراحتی معده ، جوش و خارش پوست ، بی‌خوابی ، زخم معده ، فشار خون بالا ، بیماری قلبی و سکته مغزی می‌انجامد. مرگ یک عزیز ، تولد یک کودک ، ارتقای شغلی یا ایجاد یک رابطه جدید استرس به دنبال می‌آورد. چون این تغییرات ما را مجبور به سازگاری مجدد با زندگی خود می‌کند. سازگاری با شرایط متغیر ، بسته به نوع واکنش ما می‌تواند کمک کننده یا آسیب رساننده باشد.

چگونه می‌توان استرس را از زندگی خود حذف کرد؟

استرس مثبت بر تازگی و ابتهاج زندگی می‌افزاید. همه ما با تحمل میزان معینی از استرس زندگی می‌کنیم. سر رسیدن مهلت ، رقابتها ، برخوردها و حتی ناکامی‌ها و نگرانی‌ها به زندگی‌ها عمق و غنا می‌بخشد. هدف ما حذف استرس نیست، بلکه فراگیری چگونگی استفاده از آن به منظور کمک به خود است.

استرس کمتر از حد ، عامل خمودگی است و در ما احساس خستگی و رخوت بر جای می‌گذارد. از سوی دیگر ، استرس مفرط تنش ایجاد می‌کند. آنچه ما بدان نیازمندیم، یافتن سطح بهینه و مطلوبی از استرس است که ما را برمی‌انگیزد، ولی ما را در خود غرق نمی‌کند.

چگونه می‌توان استرس را بهتر اداره کرد؟

شناسایی استرس مداوم و آگاه شدن از اثرات آن بر زندگی ما ، برای کاهش اثرات زیان آور آن کافی نیست. همانطوری که منابع زیادی برای استرس وجود دارد، امکانات بسیاری هم برای اداره آن وجود دارد. ولی آنچه بدان نیازمندیم، تلاش برای تغییر است، تغییر منبع استرس و یا تغییر واکنش نسبت به آن منبع. برای این منظور چه کار می‌توانید انجام دهید؟

از منابع استرس ، واکنشهای هیجانی و بدنی خود آگاه شوید.

 به ناراحتی و تشویش خود توجه کنید. آنها را نادیده نگیرید. مشکلات خود را به اجمال بررسی نکنید.

  • تعیین کنید چه رویدادهایی شما را ناراحت می‌سازد. به خودتان درباره معنای این رویدادها چه می‌گویید؟
    • چگونگی پاسخ بدنتان را نسبت به استرس مشخص کنید. آیا مضطرب می‌شوید؟ یا دلخور؟ اگر چنین است، به چه شیوه‌ای دچار این احساسات می‌شوید؟

    مشخص کنید چه تغییری می‌توانید ایجاد کنید؟

     آیا منابع استرس را از طریق اجتناب یا حذف کامل آنها ، می‌توانید تغییر دهید؟

    • آیا شدت آنها را می‌توانید تغییر دهید (یعنی طی دوره درمانی به تدریج آنها را کنترل و اداره کنید، در مدت یک روز یا یک هفته)؟
    • آیا می‌توانید رویارویی خود را با استرس کوتاه سازید؟ (استراحتی به خود بدهید، یا محوطه ساختمان را ترک کنید.)
    • آیا می‌توانید وقت و انرژی لازم را برای ایجاد تغییر اختصاص دهید؟ (تعیین هدف ، فنون مدیریت زمان و راهبردهای به تعویق انداختن ارضا در اینگونه موارد می‌تواند مفید باشد.)

    شدت واکنشهای عاطفی و هیجانی خود را به استرس کاهش دهید.

     واکنش شما نسبت به واسطه درک شما از خطر (جسمی و یا عاطفی) به یک باره اتفاق می‌افتد. آیا به منابع استرس به شیوه اغراق آمیز می‌نگرید و یا موقعیت را دشوار تلقی می‌کنید و از آن فاجعه می‌سازید؟

    • آیا انتظار دارید همه به شما خوش آمد بگویند و همه از شما راضی باشند؟
    • آیا واکنش مفرط نشان می‌دهید و همه چیزها را بحرانی و اضطراری تلقی می‌کنید؟ آیا احساس می‌کنید که باید همواره بر هر موقعیتی تسلط داشته باشید؟
    • دیدگاه خود را نسبت به استرس تعدیل و اصلاح کنید. سعی کنید استرس را به عنوان چیزی در نظر بگیرید که می‌توانید برآن فائق آیید، نه چیزی که بر شما چیره می‌شود.
    • سعی کنید هیجانات شدید و مفرط خود را تعدیل کنید. موقعیت را در یک چشم انداز وسیع‌تر قرار دهید. جنبه‌های منفی را شرح و بسط ندهید و به خود نگویید «چه می‌شود اگر !!».

    بیاموزید واکنشهای بدنی خود را به استرس ، تعدیل کنید.

     نفس کشیدن آهسته و عمیق ، ریتم فعالیت قلب و تنفس شما را به وضع طبیعی برمی‌گرداند.

    • فنون آرام بخشی ، تنش عضلانی را کاهش می‌دهد. بازخورد زیستی می‌تواند بر اموری چون تنش عضلانی ، ریتم قلبی و فشار خون کنترل ارادی ایجاد کند.
    • دارو به تجویز پزشک می‌تواند در کوتاه مدت به تعدیل واکنشهای بدنی شما کمک کند، ولی داروها به تنهایی پاسخگو نیستند. تعدیل این واکنشها را به منزله راه حلی بلند مدت یاد بگیرید.

    ذخایر بدنی خود را افزایش دهید.

     به منظور ایجاد تناسب و سلامت قلبی _ عروقی سه تا چهار بار در هفته ورزش کنید. ( تمرینات موزون ، معتدل و یکنواخت بهترین انتخاب است. مانند قدم زدن ، شنا کردن ، دوچرخه سواری یا آهسته دویدن.)

    • غذاهای مقوی به اندازه کافی و متعادل مصرف کنید.
    • وزن مطلوب خود را حفظ کنید.
    • فراغت و تفریح را با کار درآمیزید. به خود استراحت بدهید و هرگاه ممکن بود، وقفه‌ای در کار ایجاد کنید.
    • به قدر کافی بخوابید. تا آنجا که ممکن است برنامه خواب را رعایت کنید.

    ذخایر هیجانی _ عاطفی خود را حفظ کنید.

     دوستی و روابط حمایتی دوسویه‌ای برقرار کنید.

    • اهداف واقع بینانه و معنی‌دار را دنبال کنید، نه اهدافی که دیگران برای شما در نظر گرفته‌اند و برای شما فایده‌ای دربر ندارد.
    • انتظار ناکامی ‌، شکست و یاس را در زندگی داشته باشید.
    • همیشه با خود مهربان و رئوف باشید و دوست خود باشید.

 



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی , ,
:: بازدید از این مطلب : 855
|
امتیاز مطلب : 158
|
تعداد امتیازدهندگان : 43
|
مجموع امتیاز : 43
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بنیامین

موافقان می گویند این رابطه جزیی از پروسه شناخت دختر و پسر از همدیگر است و چون رابطه جنسی جزیی لاینفک زندگی مشترک است پس  دو نفر که قصد ازدواج  دارند باید بدانند که ایا از نظر رفتار و طبع جنسی همدیگر را راضی میکنند و به قول بهتر ایا با شریک جنسی ذهنیشان یکی است یا نزدیک.
مسلم است مردی که خواهان یک رابطه جنسی با تحرک فراوان است زنی میخواهد که در طول رابطه مانند خودش مهیج باشد و کسی که رابطه جنسی رمانتیکی میخواهد مسلما شریکی نیز اینچنینی میخواهد.(با سرد مزاجی اشتباه نشود).
و اگر دو طرف قبل ازدواج با هم رابطه جنسی داشته باشند شناخت بیشتری از هم پیدا کرده و مسلما کمتر به امار 70 درصد طلاقها(عامل 70 در صد طلاقها نا رضایتی جنسی است)اضافه می شود.
در مقابل مخلفان این ایده هم دلایل خود را دارند :
رابطه جنسی تنها عامل نگهدارنده دوام زندگی نیست چرا که پس از مدتی (کمتر از یک سال) رابطه جنسی آن هیجان اولیه خود را از دست داده و تبدیل به عملی می شود که عموما برای شبهای قبل از روز تعطیل است.
و آنچه نقش بیشتری در تداوم زندگی دارد آن تفاهم طرفین در پیشبرد زندگی است . و این کشش جنسی مانند نیرو محرکه اول زندگی است .
در ثانی ایا افراد در معدود روابط جنسی قبل ازدواج واقعا آنچه را که خود هستند نشا ن میدهند یا نقش بازی میکنندو با توجه به اینکه در این گیرو دار آشنایی عموما افراد میخواهند برای طرف بهترین باشند پس هدف نقش بازی کردن بیشتر است.
همچنین ممکن است افرادی به این بهانه سو استفاده هایی نیز انجام دهند.
و حتی استرس اوایل باعث مشود فرد در رابطه راحت نبوده و صورت واقعی نمایان نشود
هر چند در فرهنگ ما این رابطه مردود و ممنوع است ولی در جامعه ما هم مشاورانی هستند که به این ایده با دید مثبت می نگرند و بالعکس.
ولی آنچه تا کنون من خوانده و جویا شده ام دلایل مخالفان محکمتر از موافقان است.
نظرو دلیل شما چیست؟



:: بازدید از این مطلب : 734
|
امتیاز مطلب : 158
|
تعداد امتیازدهندگان : 45
|
مجموع امتیاز : 45
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بنیامین


:: موضوعات مرتبط: روانشناسی , ,
:: بازدید از این مطلب : 805
|
امتیاز مطلب : 142
|
تعداد امتیازدهندگان : 46
|
مجموع امتیاز : 46
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بنیامین

چقدر فاصله اینجاست بین آدم ها

چقدر عاطفه تنهاست بین آدم ها

کسی به حال شقایق دلش نمیسوزد

و او هنوز شکوفاست بین آدم ها

کسی به خاطر پروانه ها نمیمیرد

تب غرور چه بالاست بین آدم ها

و از صدای شکستن کسی نمیشکند

چقدر سردی و غوغاست بین آدم ها

میدان کوچه دلها فقط زمستانست

هجوم ممتد سرماست بین آدم ها

ز مهربانی دل ها دگر سراغی نیست

چقدر قحطی رویاست بین آدم ها

کسی به نیست دل ها دعا نمیخواند

غروب زمزمه پیداست بین آدم ها

و حال آینه را کسی نمیپرسد

همیشه غرق مداراست بین آدم ها

غریب گشتن ٬ احساس درد سنگینی ست

و زندگی چه غم افزاست بین آدم ها

مگر که کلبه دلها چقدر جا دارد

چقدر راز و معماست بین آدم ها

چه ماجرای عجیبی ست این تپیدن دل

و اهل عشق چه رسواست بین آدم ها

چه میشود همه از جنس آسمان باشیم

طلوع عشق چه زیباست بین آدم ها

میان این همه گل های ساکن اینجا

چقدر پونه شکیباست بین آدم ها

تمام پنجره ها بی قرار بارانند

چقدر خشکی و صحراست بین آدم ها

و کاش صبح ببینم که باز مثل قدیم

نیاز و مهر و تمناست بین آدم ها

بهار کردن دلها چه کار دشواریست

و عمر شوق چه کوتاست بین آدم ها

میان تک تک لبخند ها غمی سرخ ست

و غم به وسعت یلداست بین آدم ها

به خاطر تو سرودم چرا که تو تنها

دلت به وسعت دریاست بین آدم ها



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه ها , ,
:: بازدید از این مطلب : 863
|
امتیاز مطلب : 150
|
تعداد امتیازدهندگان : 42
|
مجموع امتیاز : 42
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بنیامین



:: بازدید از این مطلب : 786
|
امتیاز مطلب : 142
|
تعداد امتیازدهندگان : 44
|
مجموع امتیاز : 44
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بنیامین

نامه رسان نامۀ من دیر شد

کودک ولگرد فلک پیر شد

خون به رگ زال زمان شیر شد

بردۀ بیچاره ز جان سیر شد

نامۀ ما را نکند باد برد

یا که فرستنده اش از یاد برد

یا دگری بر دگری داد برد

صید شد اندر ره و صیاد برد

نامه رسان نامۀ من دیر شد

کودک ولگرد فلک پیر شد

دیده به در دوخته ام قرنها

ز آتش غم سوخته ام قرنها

چهره برافروخته ام قرنها

سوخته ام سوخته ام قرنها

نامه رسان نامۀ من دیر شد

کودک ولگرد فلک پیر شد

نامۀ یوسف به زلیخا رسید

دستخط قیص به لیلا رسید

قاصد وامق بر عذرا رسید

نامه رسان جان به لب ما رسید

نامه رسان نامۀ من دیر شد

کودک ولگرد فلک پیر شد

لک لک آوارۀ بی خانمان

روی چنار آمد و زد آشیان

جوجه بر آورد زمان در زمان

هر نوه اش شد سر یک دودمان

نامه رسان نامۀ من دیر شد

کودک ولگرد فلک پیر شد



:: بازدید از این مطلب : 898
|
امتیاز مطلب : 120
|
تعداد امتیازدهندگان : 41
|
مجموع امتیاز : 41
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بنیامین

 

آیا من به خاطر اینکه به شما نیاز دارم دوستتان دارم؟ یا به خاطر اینکه دوستتان دارم به شما نیاز دارم؟ (اریج فرام)


 



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی , ,
:: بازدید از این مطلب : 823
|
امتیاز مطلب : 145
|
تعداد امتیازدهندگان : 42
|
مجموع امتیاز : 42
تاریخ انتشار : 23 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بنیامین

ترس چيزي نيست جز يک احساس و هيجان که  آن را در ذهن خود مي پرورانيم. و مشکل از آنجا شروع مي شود که اين احساسات و هيجان ها بر زندگي ما اثر نا مطلوب مي گذارند.
ما از انجام بعضي کارها وحشت داريم چون مي ترسيم با شکست مواجه شويم. اين ممکن است بخاطر شکست هايي باشد که واقعاً در گذشته تجربه کرده ايم يا حتي واقعاً چنين شکستي را تجربه نکرده ايم ولي از اين که ممکن است شکست بخوريم مي ترسيم.
بيشتر مواقع ما از چيزي مي ترسيم که حتي يک بار با آن روبرو نشده ايم. آيا احمقانه نيست؟ حقيقت اين است که ما مي توانيم انواعي از شکست ها را در ذهن خود تصور کنيم. آن گاه باور مي کنيم اين شکست ها به حقيقت خواهد پيوست و حتي براي رسيدن به هدف تلاش هم نمي کنيم. و همين جاست که دچار خطا شده ايم، چون به خاطر يک احتمال حتي از تلاش کردن مي ترسيم. و موفقيت بدون تلاش و کوشش معنايي ندارد. مارک تواين سخن جالبي در اين زمينه دارد:

 


«من در زندگي خود سختي هاي زيادي را تحمل کرده ام در حالي که تعداد کمي از آنها واقعاً رخ داده اند.»
منظور اين است که بسيار از اين مشقات در ذهن او بوده اند. اکنون اين سؤال مطرح مي شود که چه کسي مي تواند واقعاً شکست و موفقيت را تعريف کند؟ آيا شما اين کار را بدرستي انجام مي دهيد؟ آيا شما تعاريف ديگران از موفقيت را قبول داريد؟ بعضي از افراد تعاريف سختگيرانه تري نسبت به ديگران دارند. هر چه تعريف شما از موفقيت سختگيرانه تر باشد ترس بيشتري به آن اضافه کرده ايد. پس اجازه ندهيد تعاريفي که خود ساخته ايد شما را محدود کند. بدتر از همه اين است که به ديگران اجازه دهيد اين تعاريف را براي شما بسازند.
تعاريف خود را بسازيد. مي توانيد آن را سخت تر کنيد تا احساس شکست به شما دست بدهد يا آن را ساده سازيد تا احساس موفقيت کنيد. با اين روش شما ترس کمتري نسبت به اهداف خود در زندگي خواهيد داشت. حال اگر بدانيد که چه کاري مي خواهيد انجام دهيد شکست نخواهيد خورد. اکنون با اين باور تصور کنيد چه کارهايي مي توانيد در زندگي خود انجام دهيد.
سعي کنيد هر شکستي را مانند يک موفقيت ببينيد. اين کار ساده است چون هر شکستي که خورده ايد به شما نشان داده که چه کاري را نبايد انجام مي داديد يا روش جديدي در مقابل شما گشوده است. پس درحقيقت يک موفقيت کسب کرده ايد. بنابراين به هدف خود نزديک تر شده ايد. به خاطر داشته باشيد گذشته با آينده يکسان نيست. و شکست ديروز مساوي با عواقب ناگوار آينده نيست. فقط بدليل اين که ديروز يا همين ۵ دقيقه پيش شکست خورده ايد بدين معنا نيست که قرار است اين شکست دوباره تکرار شود. تنها کاري که بايد انجام دهيد اين است که از اشتباه خود چيزهاي جديد ياد بگيريد و روش خود را عوض کنيد. گذشته همان افکار شما بوده براي رسيدن به موفقيت در آينده.  نترس باشيد.

منبع: سايت پزشكان



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی , ,
:: بازدید از این مطلب : 748
|
امتیاز مطلب : 153
|
تعداد امتیازدهندگان : 48
|
مجموع امتیاز : 48
تاریخ انتشار : سه شنبه 23 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بنیامین

باشد كه خستگی بشود شرمسار تو

در دفتر همیشه ی من ثبت می شود

این لحظه ها عزیزترین یادگار تو


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


تو مثل راز پاییزی و من رنگ زمستانم
چگونه دل اسیرت شد قسم به شب نمی دانم
بدون تو شبی تنها و بی فانوس خواهم مرد
دعا كن بعد دیدار تو باشد وقت پایانم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تو از دردی كه افتادست بر جانم چه می دانی؟
دلم تنها تو را دارد ولی با او نمی مانی

تمام سعی تو كتمان عشقت بود در حالی
كه از چشمان مستت خوانده بودم راز پنهانی


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

چشم من چشمه ی زاینده ی اشک
گونه ام بستر رود
کاشکی همچو حبابی بر آب
در نگاه تو رها می شدم از بود و نبود...

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 


ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم
چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم
به نفس های تو در سایه سنگین سکوت
به سخنهای تو با لهجه شیرین سکوت

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

روز روشن میره باز شب میرسه
غم میاد به هر دری سر میزنه
مگه میشه چشامو هم بزارم
وقتی غم قلبمو خنجر میزنه

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 


باز هم با نام تو افسا نه اى گلریز شد
باز هم در سیـــ ــ ـ ــنه ام عشق تو شور انگیز شد

باز هم در هر شفق دلتنگ و دلگیر میشوم
باز هم با یاد تو سر شار رویا میشوم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

و چه دانی که پس هر نگه ساده من

چه جنونی، چه نیازی، چه غمی ست؟

یا نگاه تو که پر عصمت و ناز

بر من افتد، چه عذابی و ستمی ست؟

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

كاش می شد عشوه معشوق دید
كاش می شد رنج عشقش را كشید
كاش می شد بانگاهش تر شویم
كاش می شد ناز او را هی كشید

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

در شبان غم تنهایی خویش
 عابد چشم سخنگوی توام
من در این تاریکی
من در این تیره شب جانفرسا
زائر ظلمت گیسوی توام

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


خداحافظ مگو بامن مرو ای روح از جانم
در این دنیای عاشق کش تو هستی جان وجانانم
تمنایم همه اینست ای تصویر رویایی
برای خواهش اشکم بمان در قاب چشمانم.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تقســیم کردیـــــــم از ازل مـن بـا دل تو

تنها تـرین فصل دلـــــــــــــم تنها دل تو

دیگر چه فرقی میکند وقتی شکسته ست

باشد دل من ریـــــز ریــــــــــز ویا دل تو


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

 

مجنونــــم و مستم به پای تو نشستم
آخر ز بدیهات بیچــــــاره شکســتم
مجنونــم و دستم به دامان تو بستــــم
هــشیار شدم آخر از دام تو جستـــم

 


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

من هنوزم عاشقم باید تورا پیدا کنم
این دل ماتم زده را ناگهان شیدا کنم
من ندانم اسم تو شاید هنوزم دیر نیست
ممکن است امروز نامت ناگهان پیدا کنم

 


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


کنارم سایه ی یاری درون قلب من پایش
چنان آزرده از یارم که دیگر برده ام یادش


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


 

ســـ ــینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت

آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت

تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت

جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


برو راه وفـــا آمـــوز که من بار ســفر بستـــــم
اگر از مقصدم پرسی بدان راه رها جستـــم
برو عشق از خدا آموز که من دل را بر او بستم
اگر از عاقبت پرسی بدان از دام تو جستـــم


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


 

 

تاریکم ای یلدا مهتاب می خواهم

لب تشنه ام ای اشک ، سیلاب می خواهم

در حسرت موجم ، باران کفافم نیست

درمان درد من ، باران ِ نم نم نیست


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 


یا با من مدارا کن که من مجـــنونم و مســـتم
اگر از عاشقی پرسی بدان دلتنگ آن هستم
بیا با من مدارا کن که من غمگین و دلخستم
اگر از درد من پرسی بدان لب را فرو بســتم

 


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

کاش بودی و دلم تنها نبود
تا اسیر غصه ی فردا نبود
کاش بودی تا برای قلب من
زندگی اینگونه بی معنا نبود

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 


چشمه ی چشمای تو دریای اب
چشمای خسته من دنبال خواب
با خیال تو شبا چشم من خواب نمیره
برق اون چشمای مست دیگه از یاد نمیره

 

با پای دل قدم زدن آن هم كنار تو

باشد كه خستگی بشود شرمسار تو

در دفتر همیشه ی من ثبت می شود

این لحظه ها عزیزترین یادگار تو


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


تو مثل راز پاییزی و من رنگ زمستانم
چگونه دل اسیرت شد قسم به شب نمی دانم
بدون تو شبی تنها و بی فانوس خواهم مرد
دعا كن بعد دیدار تو باشد وقت پایانم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تو از دردی كه افتادست بر جانم چه می دانی؟
دلم تنها تو را دارد ولی با او نمی مانی

تمام سعی تو كتمان عشقت بود در حالی
كه از چشمان مستت خوانده بودم راز پنهانی


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

چشم من چشمه ی زاینده ی اشک
گونه ام بستر رود
کاشکی همچو حبابی بر آب
در نگاه تو رها می شدم از بود و نبود...

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 


ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم
چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم
به نفس های تو در سایه سنگین سکوت
به سخنهای تو با لهجه شیرین سکوت

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

روز روشن میره باز شب میرسه
غم میاد به هر دری سر میزنه
مگه میشه چشامو هم بزارم
وقتی غم قلبمو خنجر میزنه

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 


باز هم با نام تو افسا نه اى گلریز شد
باز هم در سیـــ ــ ـ ــنه ام عشق تو شور انگیز شد

باز هم در هر شفق دلتنگ و دلگیر میشوم
باز هم با یاد تو سر شار رویا میشوم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

و چه دانی که پس هر نگه ساده من

چه جنونی، چه نیازی، چه غمی ست؟

یا نگاه تو که پر عصمت و ناز

بر من افتد، چه عذابی و ستمی ست؟

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

كاش می شد عشوه معشوق دید
كاش می شد رنج عشقش را كشید
كاش می شد بانگاهش تر شویم
كاش می شد ناز او را هی كشید

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

در شبان غم تنهایی خویش
 عابد چشم سخنگوی توام
من در این تاریکی
من در این تیره شب جانفرسا
زائر ظلمت گیسوی توام

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


خداحافظ مگو بامن مرو ای روح از جانم
در این دنیای عاشق کش تو هستی جان وجانانم
تمنایم همه اینست ای تصویر رویایی
برای خواهش اشکم بمان در قاب چشمانم.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تقســیم کردیـــــــم از ازل مـن بـا دل تو

تنها تـرین فصل دلـــــــــــــم تنها دل تو

دیگر چه فرقی میکند وقتی شکسته ست

باشد دل من ریـــــز ریــــــــــز ویا دل تو


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

 

مجنونــــم و مستم به پای تو نشستم
آخر ز بدیهات بیچــــــاره شکســتم
مجنونــم و دستم به دامان تو بستــــم
هــشیار شدم آخر از دام تو جستـــم

 


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

من هنوزم عاشقم باید تورا پیدا کنم
این دل ماتم زده را ناگهان شیدا کنم
من ندانم اسم تو شاید هنوزم دیر نیست
ممکن است امروز نامت ناگهان پیدا کنم

 


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


کنارم سایه ی یاری درون قلب من پایش
چنان آزرده از یارم که دیگر برده ام یادش


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


 

ســـ ــینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت

آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت

تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت

جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


برو راه وفـــا آمـــوز که من بار ســفر بستـــــم
اگر از مقصدم پرسی بدان راه رها جستـــم
برو عشق از خدا آموز که من دل را بر او بستم
اگر از عاقبت پرسی بدان از دام تو جستـــم


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


 

 

تاریکم ای یلدا مهتاب می خواهم

لب تشنه ام ای اشک ، سیلاب می خواهم

در حسرت موجم ، باران کفافم نیست

درمان درد من ، باران ِ نم نم نیست


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 


یا با من مدارا کن که من مجـــنونم و مســـتم
اگر از عاشقی پرسی بدان دلتنگ آن هستم
بیا با من مدارا کن که من غمگین و دلخستم
اگر از درد من پرسی بدان لب را فرو بســتم

 


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

کاش بودی و دلم تنها نبود
تا اسیر غصه ی فردا نبود
کاش بودی تا برای قلب من
زندگی اینگونه بی معنا نبود

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 
چشمه ی چشمای تو دریای اب
چشمای خسته من دنبال خواب
با خیال تو شبا چشم من خواب نمیره
برق اون چشمای مست دیگه از یاد نمیره با پای دل قدم زدن آن هم كنار تو


منع



:: بازدید از این مطلب : 811
|
امتیاز مطلب : 124
|
تعداد امتیازدهندگان : 40
|
مجموع امتیاز : 40
تاریخ انتشار : سه شنبه 23 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بنیامین

غم ندارم چون مي دونم ، خيلي خوب و مهربوني
فقط تويي كه مي توني، حرف دلم روبخوني
حالا يكي از اون بالا ، داره تماشا مي كنه اين چهره غمزده رو ، يك شبه زيبا مي كنه
حالا ديگه غم ندارم، تو زندگيم كم ندارم هر چي ميگن بذار بگن، بازم ميگم دوست دارم

=============================

پرسيدن:خدايا تو كه بشر رو آنقدر دوست داري چرا غم را آفريدي ؟
خدا گفت :غم را به خاطر خودم آفريدم چون اين مخلوقه من تا غمگين نباشد به ياد خالقش نمي افتد

=============================

اين قانون طبيعت است كه هيچ كس به تنهايي نمي تواند خوشبخت باشد
بلكه خوشبختي و سعادت را بايد در سعادت و خوشبختي ديگران جستجو كرد

=============================

خوشبختي هر روز يكبار در منزل را ميزند
ولي بد بختانه صاحب خانه در آن موقع در منزل همسايه است و صداي در را نميشنود

=============================

دلم گرفته از آدم هايي كه مي گن دوست دارم اما معني شو نمي دونن
از آدم هايي كه مي خوان مال اونا باشي اما خودشون مال تو نيستن
از اونايي كه زير بارون برات مي ميرن و وقتي آفتاب مي شه همه چيز يادشون ميره

=============================

تكيه به شونه هام نكن...
من از تو افتاده ترم...
ما كه به هم نميرسيم...بسه ديگه!
بذار برم...كي گفته بود به جرم عشق يه عمري پرپرت كنم؟
يه گوشه اي كنج قفس...چادر غم سرت كنم...
من نه قلندر ميشم و...نه قهرمان قصه ها...
نه برده ء حلقه به گوش...نه مثل اون فرشته ها...
من عاشقم...همينو بس!
غصه نداره...بي كسيم!
قشنگيه قسمت ماست!كه ما به هم نميرسيم

=============================

بچه بوديم دخترا عاشق عروسك بودن و پسرا عاشق مردهاي قوي
بزرگ شديم دخترا عاشق مرداي قوي شدن و پسرا عاشق عروسكا

=============================

قلبي كه به هر لحظه دو صد عشق پذيرد
بگذار چنين قلبي در اندوه بميرد
بي عشق و محبت نتوان زيست
وليكن يك دل دو محبت نتواند بپذيرد

=============================

اينبار چند جمله از شيخ عطار انتخاب كردم:
گفتند:درويشي چيست؟
گفت:آن است كه كسي را در كنج دل خويش پاي به گنجي فرو شود
و در آن گنج گوهري يابد؛ آن گوهر را محبت گويند
و هر كه آن گوهر يافت او درويش است

=============================

مي دوني فرق تو با چغندر چيه ؟!
چغندر و مي برن كارخونه ازش قند و نبات مي سازند
ولي...تو خودت قند و نباتي...,شكلاتي آبنباتي

=============================

فرشتگان به خدا گفتن :
تو كه اين همه انسان را دوست داري چرا غم را آفريدي؟
خدا گفت :
چون اين مخلوق من كسيست كه فقط در هنگام غم به ياد من مي افتد...!!!

=============================

من اينجا خيلي وقت است چشم براه مسافري مانده ام كه انگار هرگز نخواهد آمد
و همه دلخوشيم به ترانه ايست كه يكروز اگر بيايد سر خواهم داد
من يادم نيست همنفس روزهاي غريب تنهايي كدام روز دلگير در انتهاي كدام رويا ,
پا به راه رفتن آنقدر دور شد كه هيچوقت در هيچ خوابي هم ديده نشد
من گم مي شوم در خاطره هايم فراموش مي شوم در آرزوهايم
و هنوز هم شعر قشنگ روزهاي باراني را زمزمه مي كنم در اين تنهايي

=============================

اگه كسي ديوونت بود ، بازيش نده
اگه عاشقت بود ، دوستش داشته باش
اگه دوست داشت ، بهش علاقه نشون بد
اگه بهت علاقه داشت ، فقط بهش لبخند بزن
اينطوري هميشه يه پله ازش عقبتري
اگه يه روزي خسته بشه و يه پله بياد عقب تازه ميشه مثل تو

=============================

تنگ است دلم تنگ است دلم
اندازه حجم قفس تنگ است
سكوت از كوچه لبريز است
صدايم خيس و باراني است
نمي دانم چرا در قلب من پاييز طولاني است

=============================

نمي بخشمت ...بخاطر تمام خنده هايي كه از صورتم گرفتي ...
بخاطر تمام غمهايي كه بر صورتم نشاندي ...
نمي بخشمت ...بخاطر دلي كه برايم شكستي ...
بخاطر احساسي كه برايم پرپر كردي ...
نمي بخشمت ...بخاطر زخمي كه بر وجودم نشاندي ...
بخاطر نمكي كه بر زخمم گذاردي ...
و مي بخشمت بخاطر عشقي كه بر قلبم حك كردي

=============================

خوشبختي را ديروز به حراج گذاشتند
حيف من زاده ي امروزم
خدايا،جهنمت فرداست
پس چرا امروز مي سوزم‌؟
روز ملي گلهاست روزت مبارك ...
اينو به همه ي گلهاي دنيا كه عطرشون رو دوست داري بگو



:: بازدید از این مطلب : 824
|
امتیاز مطلب : 105
|
تعداد امتیازدهندگان : 32
|
مجموع امتیاز : 32
تاریخ انتشار : سه شنبه 23 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بنیامین

باران که می بارد تمام کوچه های شهر پر از فریاد من است که می

گویم: من تنها نیستم, تنها منتظرم



شاد باش و شاد کن … هیچ چیز در دنیا ارزش ناراحت شدن
ندارد
عمری که اجل در پی آن می تازد، هر کس غم دنیا بخورد می بازد


باران رحمت خدا همیشه
می بارد, تقصیر ماست که کاسه هایمان را بر عکس گرفته ایم!


عقل گفت:
به مسافر دل بستن خطاست
دل گفت:
همه رفتنی اند


کوه با نخستین سنگ‌ها آغاز می‌شود
و انسان با نخستین درد.
در من زندانی ستمگری بود
که به آواز زنجیرش خو نمی کرد-
من
…با نخستین نگاه تو آغاز شدم


قبول…وقتی بیاید همه چیز را میشود درست
کرد
اما میدانم
زورش به سنگ قبر نمیرسد


وقتی که دلی از برای دلی می شکند ، محال است چسباندن تکه های آن آیینه


تورفتی
پاییز آمد
پاییز اما
دیگر نرفت


خلاء
در فضا نیست در آغوش من است
که خالی شده از تو


امروز خورشید ، پشت نازک‌ترین پرده قلب من غروب کرده است ……….


چه زیبا می شود کسی وقتی بیاید, که قرار نیست




:: بازدید از این مطلب : 820
|
امتیاز مطلب : 101
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29
تاریخ انتشار : سه شنبه 23 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بنیامین
بهترین روش برای جذب محبت دیگران،نیکی درباره آنهاست "روسو"...

متواضع باشید تا هرگز تحقیر نشوید "پرومودا باترا"...

تا خود را از هر جهت کامل و شایسته ندیدی،قضاوت نکن "پوشکین"...

ذهن مثبت سایر اذهان مثبت را به خود جلب می کند "ناپلئون هیل"

عشق واقعی یعنی این که دیگران را همان طور که هستند دوست بدارید "وین دایر"

واقعیت و زندگی فعلی تو ناشی از افکاری است که در سر پروارنده ای "راندا برن"

کسی که بر خود مسلط است هرگز به دنبال انتقام نمی رود "ناپلئون هیل"

با نیایش مثبت به نیروهای مفید و مثبتی که در فراسوی ماست دست می یابیم "ناپلئون هیل"

هرچه نور بیشتر باشد،سایه عمیق تر است "گوته"

به نظرهای معقول بها دهید،به اندیشه های تازه توجه کنید و اوقات خود را صرف تولید کنید "هوندا"

بازنده ها دو نوعند:آنهایی که فکر می کنند اما هرگز عمل نمی کنند و آنهایی که عمل می کنند اما هرگز فکر نمی کنند "لارنس پیتر"

گرفتاری این دنیا این است که نادان از کار خود اطمینان دارد و دانا از کار خود مطمئن نیست آراستگی شخص برای احترام به خود ضروری است "ناتال جروم"

آرزوی یک خوشبختی بزرگتر،پیوسته ما را از لذت خوشبختی که از آن بهره مندیم باز می دارد "ژاک دوال"

آنان که زندگی را بستری از گل های سرخ می دانند همیشه از خارهای آن شکایت دارند "ویلیام آلن وایت"

اگر قرار باشد قایقت مدام نشست کند بهتر است انرژی را که صرف وصله کردن آن می کنی،صرف عوض کردن آن کنی "وارن بافت"

اگر می خواهی پس از مرگ فراموش نشوی یا چیزی بنویس که قابل خواندن باشد یا کاری کن که قابل نوشتن باشد "بنجامین"

برای دشمنانت کوره را آن قدر داغ مکن که حرارتش خودت را هم بسوزاند "شکسپیر"

بشر به خوشبختی خیلی زود عادت می کند و چون خیلی زود عادت می کند خیلی زود فراموش می کند که خوشبخت است "اندره مصورا"

تو نویسنده کتاب زندگی خودت هستی "لیزا نیکولز"

خوشبختی توپی است که وقتی می غلتد به دنبالش می رویم و وقتی توقف می کند به آن لگد می زنیم "شاتو بریان"

خوشبختی عطری است که وقتی آن را بر دیگران می پاشی چند قطره از آن بر تو نیز خواهد پاشید "امرسون"

دوست واقعی کسی است که دست های تورا بگیرد ولی قلب تورا لمس کند "مارکز"

زبانت را به گل سرخی تبدیل کن تا عطر آمیز سخن بگوید "گاندی"

زمانی که بدانید همه ما منحصر به فردیم،به تفاوت ها احترام خواهید گذاشت "دایانا کوپر"

سعی نکنیم بهتر یا بدتر از دیگران باشیم،بکوشیم نسبت به خودمان بهترین باشیم "مارکس گداویر"

شانس گاهی به انسان کمک می کند،اما تلاش همیشه "فردریش راکت"

بلند پروازی من آن است که در ده جمله چیزی بگویم که کسی دیگر در یک کتاب می گوید "نیچه"

تاریخ دنیا را مردی می سازد که عزم و اراده ی تعصب آمیز داشته باشد و بتواند اهداف خود را با دلیری پیگری نماید "آدولف هیتلر"

شاه راه موفقیت پر از زن هایی است که شوهران خود را به پیش برده اند "چالز دیکنز"

مرد بزرگ آن است که هر موقع اراده کند بین احساسات و افکار خود بتواند حائلی را ایجاد کند "ناپلئون"

هر موفقیت بزرگ مجموعه ای است از تلاش های کوچک روزانه "مامی مک کالو"

همیشه کسانی از زندگی شکایت می کنند که چیزهای غیر ممکن خواسته اند "ارنست رنان"

پیروزی یعنی توانایی رفتن از یک شکست به شکست دیگر بدون از دست دادن اشتیاق "چرچیل"

کسی که به کسی حسد می ورزد نخست به برتری او اعتراف کرده است "هراس وال پول‎"‎

دانش درمان درد و بی خردی بد بختی است "حضرت علی(ع)"



:: بازدید از این مطلب : 804
|
امتیاز مطلب : 80
|
تعداد امتیازدهندگان : 26
|
مجموع امتیاز : 26
تاریخ انتشار : سه شنبه 23 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بنیامین

یکی بود یکی نبود به زیر گنبد کبود
یه دختر سه ساله ای که نام او رقیه(ع) بود
شب به یاد مادرش دوری و هی بهونه می کرد
بابا حسین(ع) آروم آروم موهاشو شونه می کرد
به دخترش می گفت عزیز به درد بابا مرحمی
شبیه مادر منی باتو نمی مونه غمی
می گفت: دختر بابا بذار چشاتو بوس کنم
آرزومه که عزیز من یه روز تورو عروس کنم
لباسشو عوض می کرد اونو رو شونش می گذاشت
هر جا میرفت اونو می برد هیچ کجا تنهاش نمی ذاشت
تا که یه روز به دخترش گفت که می خواد بره سفر
رقیه(ع) به بابا می گفت: منم ببر، منم ببر
دخترک قصه ی ما باباشو خیلی دوست میداشت
دلش نمی خواست که بره یا اونو تنها می گذاشت
شیرین زبونی کرد و می گفت:برای من سوغات نخر
من التماست می کنم دخترتو با خودت ببر
دل بابا طاقت نداشت گریه هاشو نگاه کنه
بغض کنه،آه بکشه،زندگیشو تباه کنه
تموم اهل خونه رو اون برد با خودش سوی بلا
رفت اون زمینی که حالا بهش می گن کربلا
تو اون زمین آدم بدا جمع شده بودن واسه جنگ
یه مشت حسود کینه ای،یه عده نامرد دو رنگ
تا که یه روز ظهر بابا گفت:دختر نازو باوفا
بیا بشین روی پاهام دارم میرم پیش خدا
گوش بده حرف پدرو دختر خوب و مهربون
من که دارم میرم ولی تو پیش عمه ات بمون
با گریه گفت بابا حسین(ع) میام تورو هم می برم
موقعه اومدن برات گوشواره سوغات میارم
بابا حسین(ع) رفت آسمون دیگه به پیشش برنگشت
دختر قصه مونده بود تنها و بی کس توی دشت
بعد بابا ،اون آدما خیمه هارو آتیش زدن
رقیه هی کتک می خورد می گفت بابا اینا بدن
آدم بدا به دختره می زدن و می خندیدن
بسته بودن دست اونو با یه طناب می کشیدن
دختر خسته توی راه پای برهنه می دوید
یکی از اون آدم بدا اومد و موهاشو کشید
به عمه می گفت انگاری بابا منو دوست نداره
خودش می گفت میام پیشت برام یه گوشوار میاره
اومد بابا ولی چه سود،یه سر که دیگه تن نداشت
موهاشو پاک کرد و آورد اونو رو دامنش گذاشت
حرفشو گفت پیش بابا آروم آروم داشت می شکست
بابا رو تو بغل گرفت بعد چشاشو آهسته بست
دخترک قصه ی ما فرشته بود و پر کشید
با پدرش رفت آسمون،رفت تا که به خدا رسید




:: بازدید از این مطلب : 771
|
امتیاز مطلب : 92
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : سه شنبه 23 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بنیامین


شادی روحش صلوات

این حسین کیست خدایا که خدایی می کند
             غم عشقش همه را کرب و بلایی می کند
او خدا نیست ولی کار خدایی می کند
               از همه دل می ستاند دل ربایی می کند
به خدا تا به ابد شاه دو عالم می شود
               هر که در کوی گدای تو گدایی می کند
هر که در عشق حسین بن علی سر ندهد
                به خداوند دو عالم بی  وفایی می کند



:: بازدید از این مطلب : 786
|
امتیاز مطلب : 95
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30
تاریخ انتشار : سه شنبه 23 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بنیامین

پرسيدند : هنگام غروب , خورشيد چرا زرد رنگ است ؟
گفت : از بيم جدايي .
خورشيد , با همه ء درخشندگي در پايان هر روز, ناپديد مي شود و جاي خويش را به تاريکي مي دهد ولي آفتاب عشق , جاودانه در آسمان دل مي درخشد و جان مي بخشد و اين روزي است که شبي بدنبال ندارد .
پرسيدم : عشق چيست ؟ گفت : آتشي است .
گفتم : مگر آن را ديده اي ؟ گفت : نه در آن سوخته ام .
عشق را با تمام وجود فرياد بزن تا به جهانيان ثابت کني : " تمام مسيرها به سمت مشترک مورد نظر اشغال نمي باشد . "
به كوه گفتم عشق چيست؟! لرزيد
به ابر گفتم عشق چيست؟! باريد
به باد گفتم عشق چيست؟! وزيد
به پروانه گفتم عشق چيست؟! ناليد
به گل گفتم عشق چيست؟! پرپر شد

به انسان گفتم عشق چيست؟! اشك از ديدگانش جاري شد و گفت:ديوانگيست!!!



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه ها , ,
:: بازدید از این مطلب : 831
|
امتیاز مطلب : 139
|
تعداد امتیازدهندگان : 42
|
مجموع امتیاز : 42
تاریخ انتشار : سه شنبه 23 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بنیامین
(اینو فقط اونی بخونه که میگه دوست داشتن دلیل میخواد..میون این همه.. چرا من..؟؟؟ )

یک بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، ازش پرسید
 

 

 

Why do you like me..? Why do you love me?
چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟

 

 

 

I can't tell the reason... but I really like you
دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"‌دوست دارم

 

 

 

You can't even tell me the reason... how can you say you like me?
تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان کنی... پس چطور دوستم داری؟

 

 

 

How can you say you love me?
چطور میتونی بگی عاشقمی؟

 

 

 

I really don't know the reason, but I can prove that I love U
من جدا"دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت کنم

 

 

 

Proof ? No! I want you to tell me the reason
ثابت کنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی 

 

 

 


 

 

 

 

Ok..ok!!! Erm... because you are beautiful,
باشه.. باشه!!! میگم... چون تو خوشگلی،

 

 

 

because your voice is sweet,
صدات گرم و خواستنیه،

 

 

 

because you are caring,
همیشه بهم اهمیت میدی،

 

 

 

because you are loving,
دوست داشتنی هستی،

 

 

 

because you are thoughtful,
با ملاحظه هستی،

 

 

 

because of your smile,
بخاطر لبخندت،

 

 

 

The Girl felt very satisfied with the lover's answer
دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد

 

 

 

Unfortunately, a few days later, the Lady met with an accident and went in coma
متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناکی کرد و به حالت کما رفت

 

 

 

The Guy then placed a letter by her side
پسر نامه ای رو کنارش گذاشت با این مضمون

 

 

 


 

 

 

 

Darling, Because of your sweet voice that I love you, Now can you talk?
عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا که نمیتونی حرف بزنی، میتونی؟

 

 

 

No! Therefore I cannot love you
نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم

 

 

 

Because of your care and concern that I like you Now that you cannot show them, therefore I cannot love you
گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت کردن هات دوست دارم اما حالا که نمیتونی برام اونجوری باشی، پس منم نمیتونم دوست داشته باشم

 

 

 

Because of your smile, because of your movements that I love you
گفتم واسه لبخندات، برای حرکاتت عاشقتم

 

 

 

Now can you smile? Now can you move? No , therefore I cannot love you
اما حالا نه میتونی بخندی نه حرکت کنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم 

 

 

 

 

 

 

 

 If love needs a reason, like now, There is no reason for me to love you anymore
اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره

 

 

 

Does love need a reason?
عشق دلیل میخواد؟

 

 

 

NO! Therefore!!
نه!معلومه که نه!!

 

 

 

I Still LOVE YOU...
پس من هنوز هم عاشقتم

 

 

 

 

 

 

 

True love never dies for it is lust that fades away
عشق واقعی هیچوقت نمی میره

 

 

 

Love bonds for a lifetime but lust just pushes away
این هوس است که کمتر و کمتر میشه و از بین میره

 

 

 

Immature love says: "I love you because I need you"
"عشق خام و ناقص میگه:"من دوست دارم چون بهت نیاز دارم

 

 

 

Mature love says "I need you because I love you"
"ولی عشق کامل و پخته میگه:"بهت نیاز دارم چون دوست دارم

 

 

 

"Fate Determines Who Comes Into Our Lives, But Heart Determines Who Stays"
"سرنوشت تعیین میکنه که چه شخصی تو زندگیت وارد بشه، اما قلب حکم می کنه که چه شخصی در قلبت بمونه".

 

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه ها , ,
:: بازدید از این مطلب : 837
|
امتیاز مطلب : 148
|
تعداد امتیازدهندگان : 43
|
مجموع امتیاز : 43
تاریخ انتشار : سه شنبه 23 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بنیامین

1 خودتان را خسته نكنيد:

قبل از اينكه شروع كنيد به انتقاد كردن، اول مطمئن شويد كه آنچه مي خواهيد مورد انتقاد قرار بدهيد، واقعا غلط بوده و مستحق انتقاد است. بعدش مطمئن شويد رفتار آن شخصي را كه مي خواهيد مورد انتقاد قرار بدهيد، درست ارزيابي كرده ايد. اگر طرف مقابل را خوب مي شناسيد و مطمئن ايد كه انتقادهايتان هيچ تاثيري روي او نخواهد داشت، از خير انتقاد بگذاريد و خودتان را خسته نكنيد. اگر مطمئن ايد كه طرف مقابل، توان تغيير دادن آن خصوصيتي را كه مورد انتقاد شماست ندارد، باز هم معقول نيست از او انتقاد كنيد. براي انتقاد سازنده فقط يك دليل موجه داريم و بس: شما و طرف مقابل مي خواهيد به نتيجه بهتري دست پيدا كنيد و مطمئن ايد كه اين كار، شدني است. نكته در اين جاست كه فرد مقابل بايد با انتقاد شما رفتار و عملكردش بهتر شود و واقعا پيشرفت كند.

2 بزنيد به هدف:

 دقيقا به هدف بزنيد و بگوييد كه مشخصا كدام قسمت از رفتار يا گفتار طرف مقابل تان مورد انتقاد شماست و انتظارش را نداشته ايد. منظورتان را البته در لفافه هم مي توانيد  بفهمانيد اما اگر اين كار را به دقت انجام ندهيد، ممكن است تمام تلاشتان به باد برود. در پايان انتقاد بايد مطمئن شويد كه طرف مقابل تان دقيقا فهميده است دليل و انگيزه اصلي انتقاد شما از او چيست. اين نكته مهمي است.

3 تا ضرورت ندارد، نگوييد:

اگر از يك نفر، زياد انتقاد كنيد، قصد و هدفي كه در پشت انتقادتان داريد گم مي شود و تاثير حرفهايتان كم. اگر به طرف مقابل تان زمان كافي براي اصلاح رفتار و گفتارش ندهيد، باز هم احتمال رنجش او از شما زياد است. فقط وقتي لب به انتقاد باز كنيد كه فكر مي كنيد ضرورت دارد. اگر در طرف مقابل تان رفتارهاي زيادي وجود دارد كه مورد انتقاد شماست، بهتر است هر دفعه اي كه مي خواهيد از او انتقاد كنيد، بيشتر از يك مورد را براي مطرح كردن انتخاب نكنيد.

4 «هميشه» و «هرگز» را فراموش كنيد:

از كلماتي مثل «هميشه» و «هرگز» براي توصيف رفتارهاي منفي ديگران استفاده نكنيد. مثلا نگوييد:« تو هميشه با صداي بلند مي خندي» يا « تو هيچ وقت به حرف من دقت نمي كني» و... اين كلمات، شخصيت آدم ها را به لاك دفاعي فرو مي برد و اين حس به آنها دست مي دهد كه شما متمركز شده ايد روي نقاط ضعف شان و چشم تان را به نقاط قوت شان بسته ايد. « بعضي اوقات» و « معمولا» و امثالهم خيلي موثرترند از «هميشه» و «هرگز» و امثالهم.

5 شوخي را با انتقاد مخلوط نكنيد:

اگر چه شايد بامزه به نظر برسد كه به  هنگام انتقاد كردن از اين و آن، حرفهايتان را با شوخي مخلوط كنيد اما بيشتر آدم ها آن را اين طور تعبير مي كنند كه داريد آنها را مسخره مي كنيد و در چنين شرايطي هم طبيعتا ديگر نمي شود به انتقادتان بگوييد انتقاد سازنده.

6 از مقايسه كردن بپرهيزيد:

اگر مزاياي رفتاري و گفتاري يك نفر ديگر را به رخ طرف مقابل تان بكشيد، معمولا تاثير انتقادتان معكوس مي شود. از هر گونه مقايسه اي كه به تحقير فرد انتقاد شونده منجر مي شود، پرهيز كنيد. اين كار، سازندگي انتقادتان را مخدوش مي كند اما مقايسه هايي كه طرف مقابل تان در آنها دست بالا را خواهد داشت، مطلوب اند و حسن نيت شما را به فرد انتقاد شونده منتقل مي كند.

7 توي جمع انتقاد نكنيد:

انتقاد يك نفر در ميان جمع، معمولا به ايجاد حس حقارت- و دست كم حس شرمندگي- در فردي منجر مي شود كه از او انتقاد مي كنيد. چنين انتقاد هايي در بيشتر مواقع موجب رنجش خاطر مي شوند و نتيجه مطلوبي در پي ندارد اما انتقادهايي كه در خلوت انجام مي شوند، گوياي حسن نيت انتقاد كننده اند و بار سازندگي شان بيشتر است.

8 به موقع بگوييد:

شايد بهترين موقع براي انتقاد كردن، مدت كوتاهي پس از ارتكاب همان عملي باشد كه مي خواهيد از آن انتقاد كنيد. البته تا آنجا كه در توان تان است  بايد سعي كنيد زمينه را براي يك گفتگوي خصوصي در خلوت و بحث بي طرف با فرد انتقاد شونده فراهم كنيد.

9 مثبت شروع كنيد:

هر ادمي دوست دارد كه نقاط مثبتش ديده شود و مورد تحسين قرار بگيرد. به همين دليل،بهتر است پيش از شروع كردن به انتقاد و تذكر دادن نقاط ضعف، از يك يا چند نقطه قوت در فرد انتقاد شونده ياد كنيد و پس از اشاره به اين ويژگي هاي مثبت، بگوييد كه در او يك نقطه ضعف هم مي بينيد كه اگر بهبود پيدا كند نقاط مثبتش را پررنگ تر خواهد كرد. در پايان انتقاد هم دوباره به خوبي هاي او اشاره اي كنيد تا حس مثبت اش، او را به تغيير و بازسازي آن نقطه ضعف، ترغيب كند.

10 ويران نكنيد بسازيد:

« من مطمئنم كه تو خيلي بهتر از اينها مي تواني انجام وظيفه كني چون... من مطمئنم كه مي توانم توي اين قضيه روي تو حساب كنم چون...» گفتن چنين جملاتي باعث مي شود اعتماد به نفس طرف مقابل تان افزايش پيدا كند و حس كند كه شما دلتان مي خواهد او از وضعيتي كه دارد به وضعيت بهتري دست پيدا كند اما اگر لحن و كلماتي كه براي انتقاد كردن انتخاب مي كنيد، نامناسب باشد طرف مقابل تان حس مي كند كه شما مي خواهيد او را به زمين بزنيد و به اين ترتيب، تاثير حرفها و انتقادات تان به حداقل مي رسد.

11 عصباني نشويد:

تا وقتي خودتان نخواهيد، هيچ كس نمي تواند شما را آن قدر عصباني كند كه كنترل تان را از دست بدهيد. هميشه وقتي در برخورد با ديگران عصبانيت به خرج مي دهيد، پيش تر و بيشتر از آنكه به طرف مقابل تان آسيب بزنيد، به خودتان آسيب مي رسانيد. عصبانيت نمي گذارد حرف هايتان منصفانه شنيده شود. وقتي انتقاد مي كنيد، اجازه ندهيد احساسات شخصي تان مزاحم تاثير حرف هايتان شود.

  12 غير مستقيم اشاره كنيد:  

به صراحت و مستقيما شروع به انتقاد و سرزنش نكنيد. سعي كنيد با طرح سوالاتي هدف دار، شخص را وادار كنيد تا مسير بحث را به همان سمتي كه شما مي خواهيد بكشانيد و آن وقت حرف تان را شروع كنيد. توانايي و هوش واستعداد طرف مقابل تان را به خاطر كاري كه اشتباه انجام داده و حالا مورد انتقاد شماست، يك باره زير سوال نبريد.

13 بگذاريد از خودش دفاع كند:

با چند سوال هدف دار و غير مستقيم ، سعي كنيد او را در وضعيتي قرار بدهيد كه خودش همه حرفها را بزند. او با اين كار، مي تواند از خودش دفاع كند و لااقل آن مساله اي را كه مورد انتقاد شماست، از زاويه ديد خودش برايتان تعريف كند. به اين ترتيب شايد در تصميم شما براي انتقاد كردن، تجديد نظري به وجود بيايد. وقتي شما و طرف مقابل تان با هم به نتيجه مشتركي برسيد، احتمال اينكه در پايان بحث بتوانيد به نتيجه دلخواهتان برسيد، بيشتر مي شود.

14 موضوع راروشن كنيد:

تا آنجا كه ممكن است،وضعيت مورد بحث را براي خودتان روشن كنيد. براي اينكه بتوانيد يك مساله را به خوبي حل كنيد، بايد شرايط را خوب درك كنيد. درباره زواياي مختلف موضوع مورد بحث، از خودتان سوال كنيد و سعي كنيد به آن سوالها جواب بدهيد. تا آنجا كه برايتان مقدور است خودتان را در شرايط طرف مقابل قرار بدهيد و سعي كنيد موضوع را از چشم او ببينيد و شرايط اش را درك كنيد. در ميان گفتارهاي انتقادآميزتان هم بهتر است هر از گاه به اين موضوع اشاره كنيد كه مثلا اگر من جاي تو بودم يا اگر من جاي تو بودم يا اگر من توي اين موقعيت قرار مي گرفتم... و بعدش هم نظر او را درباره پيشنهادتان جويا شويد.

15 اشتباه تان را قبول كنيد:

وقتي در لابه لاي حرف هايتان به اشتباهات خودتان هم اشاره اي مي كنيد و آنها را مي پذيريد، طرف مقابل تان هم راحت تر مي تواند اشباهات خودش را قبول كند. اگر مقدور است بدون اينكه اسمي از شخص يا اشتباهش به ميان بياورريد ( به ويژه در ميان جمع ) مشكل را به صورت غير مستقيم و به نحوي مطرح كنيد كه فقط شما و طرف مقابل تان از موضوع سر در بياوريد، اين كار را انجام بدهيد اين شيوه در خيلي از موارد جواب مي دهد.

16 گاهي تنبيه كنيد:

اگر شما مدير يك مجموعه هستيد و يكي از زيردستان نتان خطايي مي كند كه بايد مورد انتقاد قرار بگيرد، يكي از بهترين راه ها براي انتقاد از او و تنبيه كردنش اين است كه اول، اشتباهش را به او تذكر بدهيد و بعد، از خود او بخواهيد كه تنبيهي براي خودش در نظر بگيرد.

در بيشتر موارد، تنبيهي كه آن شخص براي خودش در نظر مي گيرد بيشتر و سنگين تر از آن چيزي است كه شما در ذهن تان براي او در نظر گرفته بوديد اما اگر آنچه او گفت، خيلي كمتر از آن چيزي بود كه شما در ذهن داشتيد، تعارف را بگذاريد كنار: « متاسفانه اين تنبيه از آن تنبيهي كه من براي شما در نظر گرفته ام خيلي سبك تر است.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی , ,
:: بازدید از این مطلب : 729
|
امتیاز مطلب : 80
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
تاریخ انتشار : سه شنبه 23 دی 1389 | نظرات ()