دلخوشیای بی خودی
نوشته شده توسط : بنیامین

چندتا غروب دیگه میای طلوع کنیم با همدیگه ؟

یه فال حافظ بگیرم تا ببینم اون چی میگه ؟

باید یه جوری خودمو واسه تو آماده کنم

میخوام برم دو بسته شمع نذر امامزاده کنم

چی کار کنم میخوام برم نماز حاجت بخونم

یعنی تا اوضاع جور بشه منتظر تو بمونم ؟

راستی یه ساله تو خونه زخم زبون زیاد شده

اسمتو دیگه نمیگم واژه ی اون زیاد شده

همش میگن اون که میگفت دیوونته ٬ عاشقته

بمیری ام سراغتو نمیگیره بگه چته

تو میگی من چیکار کنم ٬ عجب توی دوراهی ام

نه توی خشکی ام نه آب ٬ درست مث یه ماهی ام

یه ماهی خیلی کوچیک ٬ میون آزادی و تور

که دلخوشیش بیخودیه ٬ مث یه آزادیه دور

ببین روزا و لحظه ها بدجوری اذیت میکنن

آدما درباره ی تو بدجوری صحبت میکنن

میگن که بعد این همه عاقل شم و رهات کنم

میگن تو قلبمی ولی باید یه جور جدات کنم

خوب میدونی گوش نمیدم به پند و حرفای کسی

ولی تو چی تا کی باید به داد دردم نرسی ؟

تحملم حدی داره ٬ اونم دیگه تموم شده

عمرمو زندگیم چی حیف ٬ چه قدر برات حروم شده

دیشب نشستم تا سحر ٬ دیدم اونا بد نمیگن

به جای صبر و طاقتم چیکار کردی واسه من ؟

نه رفتی و نه اومدی ٬ نه عشقی و نه دیدنی

نه حتی از جانب تو ٬ حرف به هم رسیدنی

اون دوره ها تموم شده ٬ دوره ی مثل گل یاس

خودت عجب قدکشیدی ٬ منو شکستی ناسپاس

چقدر بده اون که اومد اول گل دادن من

میخواد با یه تبر بشه باعث افتادن من

تو همینو دلت میخواست ٬ حالا دیدی شکستنو ؟

چرا میخواستی بشکنی رویاهای ترد منو ؟

درسته دنیا بی وفاس اما بدون خدا داره

کلی مجازات واسه ی آدم بی وفا داره

اگه که راست گفته باشن آدمای دور و برم

دلم میخواد برم یه جا لحظه ی مرگو بخرم

شنیدن حرفای دیگه داره دیوونم میکنه

آدم آخه برای کی انقد دل بسوزونه ؟

علتشو نفهمیدم میخواست عاشقت بشم

بعدش که مطمئن شدی هرگز دیگه نیای پیشم

از همون اولم آره یه کم عجیب غریب بودی

تو ماجرای تلخ من یه وسوسه یه سیب بودی

تو اومدی دلم رو از راهی که داشت به در کنی

بعدش بذاری بری و بدون اون سفر کنی

من دیوونه رو بگو ٬ منتظر توام هنوز

حقمه که بهم بگن بازم بشین بازم بسوز

رنگین کمون زیباس ولی تو حسرت یه رنگیه

دلت رو بسپار دست کوه ٬ چون جنس اونم سنگیه

من اینو اقرار میکنم ٬ تا خواستی آزارم دادی

اما اینم بهت بگم ٬ از چشای من افتادی

دیگه اگه خورجین تو پر از گل و نامه باشه

اگه تو فکرت واسه بعد هزارتا برنامه باشه

اگه مث اون اولا خوب بشی و با حوصله

نمیشنوی که من دیگه به پرسشت بگم بله

تو این دو سال یا بد بودی ٬ یا خشن و مریض بودی

تو اوج اذیتم ولی باز واسه من عزیز بودی

اما حالا تصمیممو گرفتم و سخته برام

نوشتنش سخته ٬ ولی دیگه شما رو نمیخوام

خدا کمک میکنه که یه جور فراموشت کنم

من قطره قطره آب میشم تا تو رو خاموشت کنم

عکسا و یادگاریات ٬ نه اونا رو پس نمیدم

دیگه برام تجربه شد ٬ دلو به هیچکس نمیدم

میشینم و با رویاهام یه وقتا خلوت میکنم

دلم گرفت به عروسک گاهی محبت میکنم

اون حرفامو گوش میکنه تو هر زمون و فرصتی

بدون هیچ توقعی ٬ بدون هیچ خیانتی

خوب دیگه حرفی ندارم ٬ هیچی به جز خداحافظی

اونم بذار پای یه جور رسم قدیم کاغذی

کسی که تا قیامتم هرگز نمیبخشه تو رو

انقد نشستی تا خودش آخر بهت بگه برو





:: موضوعات مرتبط: عاشقانه ها , ,
:: بازدید از این مطلب : 866
|
امتیاز مطلب : 201
|
تعداد امتیازدهندگان : 54
|
مجموع امتیاز : 54
تاریخ انتشار : جمعه 8 بهمن 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: